با فک منقبض و چشم های نگران به من گفت «من همیشه ازت محافظت میکنم. حقته که توی خونهٔ خودت احساس امنیت کنی. و توی کارهای بنیاد بهت کمک میکنم. چیزهایی رو که باید بدونی بهت یاد میدم تا این زندگی رو جوری بپذیری که انگار توش به دنیا اومدی. ولی این...ما... »آب دهانش را فرو داد.«نمیتونه اتفاق بیفته،ایوری. دیدهام جیمسون چه جوری بهت نگاه میکنه.»
بازیهای میراث یه کتاب سرگرمکننده و هیجانانگیزه. داستانش، معماها و شخصیتهایش بینقصن. شاید رسیدن یه دختر فقیر به ثروتی بادآورده خیلی پیش پاافتاده باشه، اما مسلماً وقایع بعد از اون اینطور نبودن.
داستانی که بیشتر شبیه یه پازل میمونه تا داستان. فضاسازی رمان بینظیره، شما عاشق شخصیتها و عمارت هاثورن میشید و بازیهای فکری کتاب واقعاً حرف نداشت. کتاب راحتخوانه و من دو روزه تمومش کردم.
یه دختر دبیرستانی که یهو میلیاردها ارث میبره حالا باید با خانوادهٔ ظاهراً مشکلدار این خانواده یک سال توی عمارت هاثورن زندگی کنه والا تمام ثروت به خیریه میرسه من عاشق طرح اصلی و معماهاش شدم.